- بد روش
- کسی که روش او بد باشد بد رفتار مقابل نیک روش
معنی بد روش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بد رفتاری بد عملی مقابل نیک روشی
بد رفتار
کسی که روش بد دارد، بدرفتار
بی جان
بر عهده
بدین طریق
خودخواه
نرمه گوش. یا از بن گوش. با کمال اطاعت انقیاد، با ادب تمام
بید مشک
خداحافظی
تنگ روزی آنکه روزی او بدشواری رسد بد روزی، نامقبول ناپسند
بد خلق بد خیم ذ زشت خوی تند خو مقابل خوش خوی نیک خوی
بی حواس
عطار، مشک فروش
بی ادبی، بیراهی، خلاف ادب
اوزشتان بی جان
پارسی تازی گشته بادروگ بوینگ از گیاهان دارویی
آنکهه دارای هوش قوی است هوشمند مقابل بی هوش
کسی که زیاد دشنام دهد آنکه غالبا سخن زشت گوید بد زبان بد دهان
آنکه دارای دین ناپسندی است بد دین بد آیین بد مذهب ملحد، بیرحم بی عاطفه
بد کار بد کردار بد عمل بد فعل بد فعال
پسری که هنوز ریش درنیاورده
آنکه چیزهای خوش بو می فروشد، عطار، عطرفروش
بدرفتاری، بدخویی کردن با مردم، بدکاری، بدکرداری، بدروشی
ملخ زده، آخالدان
کندذهن، کندفهم، آن که طبیعتاً یا با داروی بیهوشی، حواس خود را از دست داده باشد و درد را احساس نکند
مخنث، امرد
همرو، همراه
کندذهن، کندفهم، در پزشکی کسی که در اثر داروی بیهوشی یا علت دیگر هوش و حواسش از کار افتاده باشد و احساس درد نکند
Soulfully
Quickthinking, Smartly
Uptodate
Cheerless, Cheerlessly, Deadpan, Humdrum, Joyless, Soulless, Soullessly, Spineless, Spiritless, Spiritlessly, Tepid, Vapid, Vapidly